یارم از خوابگاه من برخاست


فتنه بیدار شد که زن برخاست

بت من سر ز خوابگه برکرد


وز چمن شاخ یاسمن برخاست

پیش زلف سیاهش آهوی چین


از سر نافهٔ ختن برخاست

وان که بسپرد دل بدان سر زلف


از سر جان بستن برخاست